یادداشت‌هایی از ماشین‌ تحریر

‌اندیشه‌هایم را می‌نگارم

یادداشت‌هایی از ماشین‌ تحریر

‌اندیشه‌هایم را می‌نگارم

من یک فرد مذهبی‌ام! ألبته نه‌به‌معنای «معصوم»! فقط مذهبی‌ام؛ یعنی دوست دارم انسانی باشم که مفهوم حقیقی «انسانیت» را داشته باشد.
به‌چیزهایی می‌اندیشم و می‌نویسم! نوشته‌های من «قرآن» و یا کلام معصوم ع نیست که خالی از خطا بوده باشد! فقط خودنوشت است.
اگر مطلبی را خواندید و اشکالاتی را دیدید، خوشحال می‌شوم با من درمیان بگذارید تا از خطاهایم برگردم.

بایگانی

مسیر پرواز

و عیسی‌ مسیح علیه‌السلام فرمود:

«لن یلج ملکوت السماوات من لم یولد مرّتین».

تعبیر عجیبی بکار برده است؛ واژه‌ی «یلج»، که از ریشه‌ی «ولج» است. برای روشن‌ شدن مطلب، می‌خواهم به آیه‌ای اشاره کنم. خداوند در سوره‌ی أعراف، آیه‌ی چهلم که درباره‌ی مستکبرین و دروغ‌شمرنده‌های دین و خدا و قرآن و پیامبر ص سخن می‌‌فرماید، آنجا شرطی برای آنان می‌گذارد؛ یعنی شرطی را می‌فرماید که اگر آن اتّفاق رخ بدهد، آن‌ها هم وارد بهشت می‌گردند. جالب است که نمی‌گوید شما وارد بهشت نمی‌شوید؛ بلکه می‌گوید اگر این اتّفاق بیفتد، شما هم می‌توانید وارد بهشت بشوید.

آن آیه اینست:

«إنَّ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَاسْتَکْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلَا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیَاطِ؛ وَکَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُجْرِمِینَ».

دو گروه را اینجا بیان می‌کند:

1-  کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا؛ (افرادی که آیات ما را دروغ شمردند).

2-  اسْتَکْبَرُوا؛ (افرادی که استکبار ورزیدند).

که در آخر آیه هم آنان را «مجرم» می‌خوانَد؛ یعنی این جزای مجرمین است که وارد بهشت نمی‌شوند مگر به‌شرطی!

حال ببینیم که خداوند چه‌ شرطی برای آنان گذاشته است. شرط اینست؛ می‌فرماید: «حَتَّى یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیَاطِ».

یعنی این‌دو دسته‌ای که بیان کردیم، وارد بهشت نمی‌شوند مگر اینکه شتر از سوراخ سوزن خیاطی عبور کند! یعنی به‌ این شرط این‌ها می‌روند بهشت که شتر بتواند از سوراخ سوزن خیاطی بگذرد؛ که همه می‌دانیم این محال ذاتی دارد و امکان ندارد چُنین اتّفاقی رخ بدهد. یک‌ شتر چگونه می‌تواند از سورخ سوزن خیاطی که به‌آن ریزیست، بگذرد؟ مُحالست؛ نمی‌شود؛ ذاتا نمی‌شود؛ یعنی خدا هم چُنین‌کاری برایش مُحالست که انجام بدهد؛ قدرت خدا بر مُحالات تعلّق نمی‌گیرد.

حال برگردیم به آن روایتی که از جناب عیسی روح‌الله علیه‌السلام آورده بودیم. آنجا هم واژه‌ی «یلج» بکار رفته؛ و در آیه هم دیدیم که همین واژه بکار رفته است؛ که فرمود: «لن یلج»!

«إیلاج» یعنی رسوخ کردن؛ عبور کردن؛ رد شدن؛ آن‌هم نه هر عبور کردنی! بلکه همان عبور کردنی که نخ از میان سوراخ سوزن خیّاطی عبور می‌کند؛ یعنی خیلی دقّت و حسّاسیت لازم است که این رسوخ‌کردن رخ بدهد؛ یعنی بزرگراه نیست؛ اتوبان نیست که هرطوری که بروی، بتوانی از آن عبور کنی؛ یعنی وسیع نیست؛ یعنی برای عبور از آن خیلی باید دقیق باشی، وگرنه نمی‌توانی!

جناب عیسی روح‌الله علیه‌السلام هم همین را می‌فرماید که «به ملکوت آسمان‌ها رسوخ نمی‌کند؛ دست‌پیدا نمی‌کند مگر آن‌کسی که دوبار متولد شده باشد».

این خیلی دقیق است! یعنی برای اینکه بتوانی به‌آن مقامات عالیه برسی، باید دوبار متولد بشوی!

این‌ «دوبار متولد شدن» چه مفهومی می‌تواند داشته باشد؟ مگر انسان چندبار بدنیا می‌آید؟

إشاره‌ی جناب مسیح علیه‌السلام به تولّد دوباره است؛ به اینست که انسان نفس خود را بکشد و دوباره جوانه بزند؛ یعنی آنقدر با خودش گلاویز شود که آن «خود» و «خودیّت» را از بین ببرد و ققنوس‌وار دوباره از خاکستر خود سربکشد!

یک تولدی داریم که از رَحِمِ مادر است؛ یک تولدّ دیگر داریم که از «رَحِم» این دنیا و مافیهاست؛ از «خود» برون‌شدن است؛ همان‌که جناب نبیّ أکرم صلّی‌الله علیه و آله و سلّم فرمود: «مُوتُوا قَبْلَ أَنْ تَمُوتُوا.»

«بمیرید پیش از آنکه بمیرید!»

و جناب ملّای روم هم به‌زیبایی این‌را به‌نظم آورده که:

«بمیرید؛ بمیرید؛ از این مرگ مترسید...»

و در سوره‌ی بقره که داستان موسی علیه‌السلام با قوم خود آمده، بسیار زیبا دراین‌باره سخن رفته که برای اینکه خداوند به‌سوی آنان نظری افکند و توبه‌شان را بپذیرد، آن‌ها را امر می‌کند به «کشتن خود»! می‌فرماید:

« وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِاتِّخَاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بَارِئِکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ؛ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ.».

ترجمه‌ای که برای این آیه‌ی شریفه در همه‌ی قرآن‌ها آمده، چنین است:

« و (یاد کنید) وقتی که موسی به قوم خود گفت: ای قوم، شما به نفس خود ستم کردید که (به جهالت) گوساله پرست شدید، اکنون به سوی آفریدگارتان باز گردید و (به کیفر جهالت خود) به کشتن یکدیگر تیغ برکشید، این برای شما در پیشگاه آفریدگارتان بهترین (کفّاره عمل) است. آن گاه از شما در گذشت که او بسیار توبه‌پذیر و مهربان است.»

آیا واقعا موسی علیه‌السلام آن‌ها را امر کرد به‌اینکه همدیگر را بکشند؟

آیا این قتل نفس نیست؟

این مطلب برای من عجیب بود! از یکی از اساتید گرامی‌ام همین را پرسیدم؛ عرض کردم: «بنظر می‌آید منظور از این «فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ» این نیست که همدیگر را بکشید؛ بلکه اینست که خودتان را بکشید؛ این نفس را، این خودیّت را، این «من» را بکشید تا رحمت خدا بر شما نازل شود و بسوی شما بازگردد.» که ایشان هم تائید کردند.

جناب موسی علیه‌السلام این عمل را برای آنان خیر می‌داند؛ می‌فرماید: « ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بَارِئِکُمْ» این برای شما بهترینست در نزد پروردگار شما». خودت را بکش، تا برخیزی! این «خود» را که بکشی، تولدی دیگر می‌یابی و این همانست که عیسی روح‌الله علیه‌السلام فرمود: ««لن یلج ملکوت السماوات من لم یولد مرّتین».

بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
در این عشق چو مردید همه روح پذیرید

 

بمیرید بمیرید و زین مرگ مترسید
کز این خاک برآیید سماوات بگیرید

 

بمیرید بمیرید و زین نفس ببرید
که این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید

یکی تیشه بگیرید پی حفره زندان
چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید

 

بمیرید بمیرید به پیش شه زیبا
بر شاه چو مردید همه شاه و شهیرید

 

بمیرید بمیرید و زین ابر برآیید
چو زین ابر برآیید همه بدر منیرید

 

خموشید خموشید؛ خموشی دم مرگست
هم از زندگیست اینک ز خاموش نفیرید

 

«

  • بولوت

نظرات  (۱)

  • منتظرالمهدی (عج)
  • عیسی دمی کجاست که احیای ما کند؟

    پاسخ:

    دی شیخ با چراغ همی گشت گِردِ شهر؛

    «کز دید و دد ملولم و انسانم آرزوست...»

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی