افسوس و افسوسها
- سه شنبه, ۱۴ آذر ۱۴۰۲، ۰۷:۱۶ ب.ظ
- ۱ نظر
زندگی راستین آنست که در پی پیمبران و أولیاء آنان باشد؛ وگرنه جز بطلان چیزی نخواهد بود، حتّی اگر بظاهر در تخت و تاج سلطنت بوده باشد.
و من دوست میداشتم سالها پیش از این پای بر عرصهی وجود نهاده و در آندورانی زیست نمایم که اثری تمدّن امروزی نبود و مردمان در اوج سادگی میزیستند؛ دستکم دویست-سیصدسال پیش.
این روزگاری که ما در آنیم، هیچ لطفی ندارد و بسیار شکننده است و من اصلا نمیتوانم خود را با آن تطبیق دهم، و چقدر دوست دارم که بهکنجی خزیده و آرام بگیرم و با هیچکسی درنیآمیزم تا زمانیکه مجال این حیاتِ مادّیام سربرسد و بار و بندیل خود را برداشته و بسرایی دیگر بکوچم.
دنیا جای ماندن نیست، و آنکسیکه این وادیِ ترسناک را برای خود مأمن میداند، یا غافل است و یا خود نیز در جرگهی همخویانِ اَهالی این وادیست.
و ایکاش دورهگردی میبودم که کاروانسرا به کاروانسرا در پی استادی میگشت که خدمتش را میجوید و در پی آدمشدن است؛ با کولهباری از هیچترین أشیاء زندگی؛ اینکو و آنکوی...
- ۰۲/۰۹/۱۴
عاقبت بخیر بشید ان شاءالله